باز هم خوب نگریم کوچه تنهایی را
یا از نظر وخاطر خود خوانیمش رفتن از کوی عزیزان
برگردیم سرکی هم بکشیم باغ اقاقی ها را
تا مبادا فراموش کنیم خاطره ها
یا نگوییم با خود از حسرت بودن یک لحظه کنار دل را
و ز نو حرف دل خویش زنیم وقت رفتن
تا مبادا دلمان غصه خورد از رفتن
برگردیم در آخرین لحظه ترک دیار
از سر حسرت ودلتنگی ها نظری هم فکنیم
روی گل خشکیده گوشه حال وبگوییم با خود حیف شد
عمر از کف شده در حسرت یک لحظه کوتاه محبت کردن
و در آن لحظه آخر برگردیم
بوسه بر خاک غریبانه دلها بزنیم
وسپس دور شویم از همه خاطره ها